• وبلاگ : يار دروني
  • يادداشت : خاطره ي عاشوراي 88
  • نظرات : 2 خصوصي ، 4 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + 00 
    سلام
    هميشه يكي از حسرتهاي زندگي ام اين بود كه چرا زمانه ياري نكرد تا در انقلاب و روزهاي انقلاب حاضر باشم.اما از طرفي خوشحالم كه از وقتي توانستم در صحنه هاي حساس انقلاب كه البته معمولا تكرار تاريخ بوده است شركت داشتم. يكي از اين صحنه ها و روزهاي حساس عاشوراي 88 بود. واقعا روز عجيبي بود كه هنوز بعد از 4 سال هر وقت ياد آن روز مي افتم و صحنه هايي كه ميديدم اشك بر چشمانم جاري ميشود.
    من هم آنروز از درب شرقي دانشگاه تهران خارج شدم. زنهايي بودند كه فحش ميدادند و با چوب به سر بچه ها ميزدند. زير پل كالج آن ساختمان را جلوي ما آتش زدند. موتور هاي سوخته و دختر بسيجي كه با رشادت تمام تك و تنها گريه كنان به سمت فتنه گران ميرفت و اگر داد من سر او مبني بر برگشتن نبود معلوم نبود....
    مايي كه عاشوراي 88 را ديديم بهتر از هر كس طوفان 9 دي را ردك ميكنيم.
    ممنون از پست زيباتون
    ارادتمند هميشگي