سرخوش ز سبوي...
اصفهاني بعدش عاليه.. (اينجا شکلک ناراحت نداااره يا من پيداش نميکنم؟؟)
ولي يه سوال يه مدته درمورد يکي از ابيات شعر حضرت آقا ذهنمو مشغول کرده.. اونجايي که ميگه:
"از شوق شکرخنده لبش جان نسپردم
شرمنده جانان ز گران جاني خويشم"
گران جاني خويييش؟ يعني ميگه جان من خيلي گرونتر از اين حرفاست که به حانان بخوام دل بسپرم؟؟
من نميفهممش اصلا اين بيتووو...