آیا راهپیمایی 9 دی به اندازه ای که به آن پرداخته می شود اهمیت دارد؟ چرا به راهپیمایی 9 دی 88 بیشتر از 22 بهمن همان سال اهمیت داده می شود؟
با توجه به اینکه اولا جمعیت شرکت کننده در راهپیمایی 22 بهمن بسیار بیشتر از 9 دی بود و ثانیا اولین بار پس از راهپیمایی 22 بهمن بود که معترضان به صورتی فراگیر در رسانه ها، وبلاگ ها و سایت هایشان از ناموفق بودن فعالیت هایشان نوشتند و ابراز ناامیدی کردند، آیا22 بهمن 88 اهمیت بیشتری برای ماندگارشدن در تاریخ ندارد؟ و اصولا آیا 9 دی 88 بعنوان روزی ماندگار در تاریخ انقلاب اسلامی ایران محسوب می شود یا در این روز فقط اجتماعی بزرگ از مردم ایجاد شد در حمایت از انقلاب اسلامی مانند دیگر اجتماع های متعدد و مشابه مردم انقلابی ایران ؟
با گذشت زمان، شرایط برای پرداختن به موضوعات مربوط به پس از انتخابات بیشتر از پیش می شود و پاسخ های غیرشعاری به این نمونه سوالات ممکن تر. لذا تا جاییکه شرایط اجازه دهد و در حد ظرفیت، به پاسخ به این سوال ها می پردازیم تا از این طریق هم بدانیم چرا 9دی باید روزمهمی در تاریخ کشور ما محسوب شود و هم بینش مان نسبت به وقایع سال 88 عمیق تر شود.
ماجرا عظیم بود و خطرناک
برای کسانی که در پایتخت زندگی نمی کنند یا در فضای رسانه های مجازی آمد وشد کمی دارند، اتفاقی که پس از انتخابات دهم صورت گرفت، ممکن است موضوع مهمی باشد اما بسیاری از آنان در تصورشان هم نمی گنجد که اگر سیر ماجرا تغییر نمی کرد ، براندازی جمهوری اسلامی احتمال دور از ذهنی نبود و تمام اهمیت 9 دی نیز به این دلیل است که ماجرا بس عظیم بود و خطرناک، و این تفاوتی اساسی ایجاد می کند بین این روز و بسیاری دیگر از روزهای افتخارآفرین.
تفکیک نشدن قبل و پس از انتخابات
اینکه فتنه 88 چرا و چگونه رقم خورد، چه کسانی و به چه شکل زمینه های آن را ایجاد کردند، سران فتنه چه کسانی بودند آیا برخی ازکاندیدا ها سران فتنه محسوب میشوند یادست اندرکاران آن و بازی خوردگان آن شامل چه طیف هایی می شدند و....
همگی از موضوعاتی هستند که پرداختن به آن ضرورتی است که مجالی وسیع تر می طلبد و شرایطی آرام تر و بازتر، اما درحدنیازی که بحث فعلی لازم دارد درحد اشاره، شرایط کشور پیش از روزعاشورای سال 88 را بدون آنکه به ضریب تاثیرگذاری هرکدام اشاره کنیم، می توان اینگونه توصیف کرد: التهاب سیاسی که پیش از برگزاری انتخابات مخصوصا به دلیل مناظره ها ایجاد شده بود؛ برخی سوءرفتارها و سوءمدیریت های تعدادی از مسئولان که زمینه برخی بی اعتمادی ها را ایجاد کرده بود؛ برنامه ریزی حساب شده دشمن برای ایجاد، تقویت و بهره برداری از زمینه های بی اعتمادی با استفاده از رسانه ها و نفوذی های آن ها در کشور مخصوصا در اطراف برخی کاندیداها؛ اتهام زنی برخی کاندیداها به نظام براساس توهم، شخص محوری، خودبینی و لجاجت؛ تندروی های غیرشرعی و نابخردانه در برخورد فیزیکی و سیاسی با معترضین و در نهایت سکوت نخبگان از سرعافیت طلبی، غفلت یا تحلیل های غلط، باعث شده بود حق و باطل به گونه ای در هم ممزوج شوند که تمیز آن ها از یکدیگر و تصمیم درست گرفتن درباره آن به شدت سخت شود. شاید بتوان مهمترین مساله ای را که زیربنای تحیر و اشتباه بسیاری از نخبگان و بخشی از مردم شده بود را تفکیک نکردن مسائل قبل از برگزاری انتخابات با اتفاقات پس از آن دانست بر این اساس بسیاری، اعتراضات موجود را تنها اعتراضی اجتماعی به نحوه برگزاری انتخابات می دانستند و قبول نداشتند که هدف از این اعتراضات یا نتیجه آن براندازی نظام اسلامی است.
بازهم عاشورا
بعد از ندادن مجوز راهپیمایی، استراتژی معترضین -که عده زیادی از آنان فقط برای حقی که تصور می کردند از آن ها گرفته شده به صحنه خیابان ها می آمدند نه براندازی- این بود که از تجمعات رسمی خیابانی مانند نماز جمعه و روزقدس به این دلیل که حکومت نمی تواند از حضورشان جلوگیری کند برای عده کشی خیابانی استفاده کنند البته هرچه زمان می گذشت و دشمن اعتراض ها را به سمت اهداف براندازی خود بیشتر سوق می داد، با شفاف ترشدن مواضع از حمایت مردمی کمتری برخوردار می شد بعنوان مثال بعد از شعارهای انحرافی نه غزه، نه لبنان...در روز قدس و حمایت "دست اندرکاران" فتنه - به تعبیر رهبرانقلاب- بخش زیادی از نخبگان دست از حمایت خود از جریان سبز برداشتند اما هنوز تصمیم نگرفته بودنددر مقابل این جریان دست به حرکتی جدی بزنند و حداقل سکوت خود را بشکنند همچنین بخشی از مردم هنوز اهمیت حضور خود را درک نکرده و منتظر بودند درصورت اعلام نیاز مسئولان در صحنه حضور یابند و بخشی دیگر نیز هنوز در حال و هوای رقابت های انتخاباتی سیر می کردند و اختلافات موجود را ادامه رقابت احمدی نژاد، موسوی می دیدند و چون از رفتار دو طرف و حامیان تندروشان دلزده شده بودند سکوت در پیش گرفته و نظاره گر بودند اما خیابان کشی مخالفان به جای عزاداری در روزعاشورا که برای همه مردم ایران از جایگاه خاصی برخوردار است و مخالفت علنی آنان با نظامی که نشان داده بود میراث دار صاحب این روز است و زمینه ساز ظهور منتقم آن، برای همگان روشن کرد که همانطور که رهبرانقلاب از ابتدا تاکید می کردند مساله موجود احمدی نژاد یا موسوی نیست بلکه مساله تلاش برای براندازی نظام اسلامی با سوءاستفاده از احساسات عده ای معترض است.
هشتم و نهم دیماه سرآغاز ی مهم
این بینش که پیش از وقایع روز عاشورا نیز کم کم در حال گسترش بود به یکباره فراگیر شد در نتیجه، مردم منتظر فراخوان مسئولان نشدند و باحرکتی خودجوش ابتدا در چند شهرمهم که مهمترین آن ها مشهد بود، پیش از آنکه مسئولان در واکنش به خواست افکارعمومی تصمیم به فراخوان برای راهپیمایی 9دی بزنند حرکت 8 دی را رقم زدند و حماسه 9 دی را کلید زدند به همین دلیل براین باورم که حرکت مردمی 8 دی مخصوصا در شهرهای مشهد و تبریز حتی از حماسه فراگیر 9 دی مهمتر است در نتیجه این شرایط مردم در 9 دی در دفاع از باورهای انقلابی و اسلامی خود حضوری میلیونی پیدا کردند، این در حالی بود که تا پیش از آن، اکثریت مردم به رصد شرایط می پرداختند و بخش کمی از جامعه حرکت های اجتماعی فعال در عرصه سیاسی کشور را تشکیل می دادند که می توان آن ها را تحت عنوان دو جریان کلی سبز و مدافعان انقلاب تقسیم بندی کرد. این دو جریان فعال نیز از طیفی با سلایق مختلف تشکیل می شدند. طیف جریان سبز از معترضین به نتیجه انتخابات شروع می شد تا به معاندین و مخالفین نظام اسلامی پایان می یافت و در جریان مدافعان نظام نیز ولایت مداران معتدل و منتقد به برخی اشتباهات، یک سر طیف را شامل می شدند و افرادی که معتقد بودند اتفاقات پیش آمده فرصتی است برای حذف همه اصلاح طلبان و منتقدان، در سر دیگر طیف قرار داشتند.
در شروع ماجرا کنار ماندن اکثریت جامعه، برآیند حرکت های اجتماعی فعال را به نفع جریان سبز مخصوصا در پایتخت رقم زده بود اما با گذشت زمان با جدا شدن هر چه بیشتر منتقدین و معترضین به انتخابات از جریان سبز از یک سو و از حالت انفعال درآمدن تعداد بیشتری از نخبگان و مردم در دفاع از انقلاب از دیگر سو، برآیند «حرکت های اجتماعی فعال» را کم کم به سمت تغییر سوق می داد.
جهت برآیند حرکت های اجتماعی فعال هنوز تغییر کلی نکرده بود تا این که وقایع روز عاشورا اتفاق افتاد و همانطور که گفته شد با فعال شدن اکثریت جامعه و ریزش سریع بخش معتدل طیف جریان سبز، برآیند حرکت های اجتماعی فعال در عرصه سیاسی کشور از سویی به سوی دیگر "تغییر جهت" داد.
به گونه ای که بایستی آن را "نقطه عطف" آن مقطع تاریخی که شیب منحنی تغییر جهت داد، نامید البته با بصیرتی که مردم به دلیل خدامحوری و ولایت پذیری داشتند این واقعه قابل پیش بینی بود اما همانطور که به فرموده امام اسلام زنده از محرم و صفر است، حماسه جامعه ساز قیام حسینی این رویداد قابل پیش بینی را به جلو انداخت.
چرا مخالفان بعد از 22 بهمن ناامید شدند نه بعداز 9دی
این که چرا بعد از حماسه 9 دی در عزم مخالفان نظام برای مقابله خلل زیادی ایجاد نشد برمی گردد به دو مساله که توجه به نکته دومی برای مسئولان و اصحاب رسانه برای آینده از اهمیت زیادی برخورداراست.
دلیل اول این بود که 9 دی "نقطه عطف" و آغاز تغییر جهت شیب منحنی تحرکات اجتماعی بود و نه "نقطه اوج" آن در نتیجه حضور مردم در راهپیمایی 22 بهمن بسیار بیشتر و پرشکوه تر از 9 دی بود و با اینکه آغاز تغییر جهت از اهمیت بیشتری از نقطه اوج برخورداراست اما تاثیر ملموس نقطه اوج بیشتر از نقطه عطف است اما دلیل مهمتر این مساله برمی گشت به فضاسازی رسانه ای دشمن و بی اعتمادی که به رسانه های داخلی ایجاد شده بود به گونه ای که مخالفان - اعم از معترض و معاند- به دلیل بی اعتمادی به رسانه های داخلی همه چیز را از دریچه رسانه های خارجی، وبلاگ ها و سایت های معاند می دیدند و این رسانه ها به گونه ای موضوعات از جمله حماسه 9 دی را بازنمایی می کردند که با واقعیت فاصله زیادی داشت اما در روز 22 بهمن، چون مخالفان به غلط باور کرده بودند که اکثریت جامعه با آن ها هستند تصمیم گرفتند به صورتی پراکنده و غیرمنسجم درون مردم جای بگیرند تا به اصطلاح خودشان حکومت نتواند با آن ها برخورد کند آنان قرار گذاشته بودند همزمان نمادهای منتسب به خود را به یکباره بیرون بیاورند و به نمایش بگذارند و اقتدار اجتماعی خود را با جمعیتی که فکر می کردند بسیار بیشتر از حامیان انقلاب است در روز ملی جمهوری اسلامی به نمایش بگذارند به همین دلیل این بار مخالفان که درون جمعیت بودند واقعیت را با چشمان خود دیدند نه از دریچه رسانه های فتنه انگیز. با اینکه همیشه اهمیت نقطه عطف بسیار بیشتراز نقطه اوج است و به عبارت دقیقتر نقطه اوج (22بهمن) نتیجه نقطه عطف (9 دی) است اما در 22 بهمن مخالفین به دلیل مشاهده مستقیمی که از واقعه داشتند، دیگر دچار فریب رسانه ای نشدند و با چشمان خود انبوه میلیونی جمعیت از پیر و جوان را دیدند درحالیکه می توانستند در فریادها و چشمان مردم باورهای عمیق آنان به اسلام و انقلاب را حس کنند و مشاهده کردند که دشمنان انقلاب دربرابر سیل عظیم مردمی که معتقد به اسلام حسینی هستند چه اندک و چه کوچک هستند. خلاصه آنکه به اصطلاح تدبیر خارج نشینان معاند برای قدرت نمایی براندازان نظام در مهمترین اجتماع انقلابی سال، باعث شد هیچ تحرک رسانه ای نتواند این برداشت واقعی از مردم ایران را تغییر دهد و در نهایت در 22 بهمن 88 که نتیجه راه پیمایی و حضور تاریخی 9 دی بود، تیر خلاصی بر پیکر دشمنان نظام وارد شد. «و مکروا مکرالله والله خیرالماکرین».