سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یار درونی


دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سر داده ام فغان
بانگ جرس به شوق به منزل رسیدن است

دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شوق گریبان دریدن است

شامم سیه تر است زگیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

بوی تو ای خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است   .

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هر گل در این چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر غصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به دام هرس گشت آشنا
روزی   « امین   » سزا لب حسرت گزیدن است

 ------------------------


ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو


 

چون آسمان مه آلوده‌ام زتنگ دلی
پر است سینه‌ام ز اندوه گران بی تو


 

نسیم صبح نمی‌آورد ترانه شوق
سر بهار ندارند بلبلان بی تو


 

لب از حکایت شب‌های تار می‌بندم
اگر امان دهدم چشم خون‌فشان بی تو


 

چون شمع کشته ندارم شراره‌‌ای به زبان
نمی‌زند سخنم آتشی به جان بی تو


 

بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم
نمی‌گشایدم از بی خودی زبان بی تو


 

عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو


 

گزارش غم دل را مگر کنم چو امین

 جدا زخلق به محراب جمکران بی تو


 

 

 






نوشته شده در تاریخ یکشنبه 91 تیر 18 توسط یار
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin