سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یار درونی

چهارشنبه 12مهر 91 بود بعد از کلاس قران..نماز مغرب را خواندم و به سمت خیابان 17 شهریور حرکت کردیم...چون حدس میزدم جای پارک برای ماشین نباشد ان را در کوچه ای گذاشتم و با عجله حرکت کردیم به سمت خیابان ایران کوچه ی مهدوی پور...مدرسه ی قدیمیی که کلاسهای اقا مجتبی انجا تشکیل میشد.وقتی رسیدم جمعیت در صف نماز بودند...به نماز جماعت عشا رسیدم الحمدالله.ولی نمیدانستم این جلسه آخرین جلسه ی حضورم در کلاس ایشان است...

 

بعد از اینکه امروز خبر ارتحال ایشان را شنیدم به سراغ دفترم رفتم و گوشی موبایلم تا آخرین درسهای ایشان را بار دیگر بشنوم و اگر در دفترم نقصی دارد اصلاح کنم تا برای استفاده ی دوستان در وبلاگ بگذارم"همین که مشغول تایپ شدم یادم افتاد یک بار دیگر نیز سخنرانی استادی تایپ کردم و بعد دوستان دبیر گفتند این کپی پیست بوده!!!بعد خودم چک کردم و دیدم بله...قبلا کسی از ان جلسه ان را نوشته بنابراین یه قسمت را سرچ کردم و دیدم بله..دوستانم در سایت افکارنیوز،4 ساعت قبل ان جلسه  را پیاده کرده و تایپ نموده اند...اما به هر حال شایددوستان پارسی بلاگ نشنیده باشندبنابراین به جای تایپ، این قسمت را کپی میکنم و نیز اگر فایل صوتی را دوستان میخواستند برایشان آپلود نمایم. 

اگر انسان بخواهد دیگری را تأدیب کند ابتدا باید خودش را ادب کند، آن هم نسبت به جمیع ابعاد وجودی‎اش مانند عقل و قلب و نفس و اعضا و جوارح. اگر کسی در ابتدا خود را مؤدّب به آداب الهی کند آنجا است که می‎تواند دیگران را مؤدّب ساخته و بلکه روش رفتاری و گفتاری او در تأدیبش نسبت به دیگران مؤثّر خواهد بود.

زشتی و زیبایی رفتار باید از دیدگاه الهی نشأت بگیرد
در اینجا من به نکته‎ای اشاره می‏کنم که می‎شود گفت هستة مرکزی بحث ادب محسوب می‏شود و آن قیدی است که در این روایت از امام علی‎(علیه‌السلام) آمده است. دقّت کنید! حضرت فرمودند: «مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ»، این ادب هر ادبی نیست. کسی که خود را مؤدّب به آداب الهی نماید، یعنی آنچه خدا می‎خواهد را در جمیع ابعاد وجودی‏اش پیاده سازد، آن‏گاه خداوند، «أَدَّاهُ إِلَى الْفَلَاحِ الدَّائِمِ»؛ او را به‏سوی رستگاری همیشگی خواهد ‎بُرد. در آیات و روایات می‎بینیم که بر این مسئله تأکید شده است. چرا؟ یک سنخ امور از دیدگاه سنّت‎های بشری اعمال خوب محسوب می‎شود. خوب دقّت کنید! گفتاری باشد یا رفتاری فرق نمی‎کند. یک سنخ اعمال نیز از نظر سنّت‎های بشری چه بسا خوب به حساب نیامده و زشت محسوب می‏شود.
آنچه ما در روایات داریم زشتی و زیبایی از دیدگاه الهی است؛ زشتی و زیبایی در گفتار و رفتار. چون ادب یک نوع اخلاق و روش است. چه بخواهم خودم روش بگیرم، چه بخواهم روش بدهم، در این روش گرفتن و روش دادن از چه دیدگاهی باید زشتی و زیبایی را مطرح کنم؟ در جواب باید گفت این روش باید روش الهی باشد. روش الهی یعنی چه؟ یعنی آنچه از نظر الهی زشت و زیبا است. «مَنْ تَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ» یعنی آن روشی که انسان باید اعمال و رفتار و گفتار و روشش را با آن تطبیق دهد.

ادب، با معنویات ادب است
استاد ما (رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) هم در باب علم و هم در باب ادب می‎فرماید: «علم تنها فائده ندارد، علم با معنویّات علم است». این نسبت به علم که من نمی‎خواهم در اینجا راجع به آن بحث کنم. اصلاً کاری به آن ندارم. جمله بعد این است که می‏ فرماید: «ادب تنها فائده ندارد». این‎ را حتماً شنیده بودید. آقا می‎فرماید: «ادب تنها فایده ندارد». پس برویم بی‏ادب شویم؟ نعوذبالله! «ادب با معنویّات ادب است»، یعنی ادبی که جنبه الهی داشته باشد. معنویّات است که تمام سعادت بشر را بیمه می‎کند. این‎ها همه عین جملات امام (رضوان‎الله‎تعالی‎علیه) است. عین جملات است. صرف اینکه روشی از نظر دیدگاه بشری مورد پسند قرار بگیرد یا ناپسند باشد فایده ندارد. نه فعل آن و نه ترک آن؛ هیچ‎کدام. روش باید مورد پسند خدا قرار گیرد.

ادب الهی در آیات و روایات
سوال پیش می آید در باب گفتار و رفتار، پسند خدا را چگونه بدست بیاوریم؟
پیغمبراکرم فرمودند: من را خدا ادب کرد. یعنی او به من روش رفتاری و گفتاری داد. اینکه چگونه عمل کن، چگونه حرف بزن و... . بعد از اینکه تربیت شده مکتب الهی شدم خدا به من اجازه داد که بیایم و شما را تربیت کنم.

در روایتی از پیغمبراکرم است که: «أَدَّبَنِی رَبِّی فَأَحْسَنَ تَأْدِیبِی».[1] خدا من را ادب کرد، خیلی هم زیبا من را تربیت نمود. «أَنَا أَدِیبُ اللَّهِ»؛ من تربیت شدة دست خدا هستم، «وَ عَلِی(علیه‏السلام) أَدِیبِی»،[2] علی(علیه‏السلام) هم تربیت شدة دست من است. این روایات را کنار یکدیگر بگذارید.

علی‎(علیه‌السلام) فرمود: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم) أَدَّبَهُ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ». این روایت مثل همان قبلی است. علی‎(علیه‌السلام) فرمود که پیغمبر را خدا ادب کرد، «وَ هُوَ أَدَّبَنِی»، پیغمبر هم من را ادب کرد، «وَ أَنَا أُؤَدِّبُ الْمُؤْمِنِینَ».[3] اینجا است که شخص مجوّز پیدا می‏کند تا مؤمنین را تربیت نماید. روند، این روند است. آیات هم همین را می‏گوید.

تربیت سنت الهی
خداوند خطاب به پیغمبر اکرم می‎گوید: «أُولئِکَ الَّذینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ».[4] امام‎صادق(صلوات‎الله‎علیه) در ذیل این آیه می‏فرماید: «قَالَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ لِأَعَزِّ خَلقِهِ مُحَمَّد(صلّی‎الله‎ُعلیه‎وَ‎آله‎و‎سلّم)»؛ خداوند به عزیزترین مخلوقش گفت: «أُولئِکَ الَّذینَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ... فَلَو کَانَ لِدینِ اللهِ مَسلَکٌ أقوَمَ مِن الاقتداءِ لَنَدَبَ أنبیاءَهُ وَ أولیاءَهُ إلَیهِ».[5] حضرت فرمود اگر برای دین خدا روشی استوارتر و محکم‎تر از اقتداء و پیروی عملی وجود داشت اولیا و انبیای خود را به همان روش می‏خواند.

بهترین روش‎ تأدیبی همان روش انبیا است
البتّه در این مسأله مطالب زیادی وجود دارد. یکی از مطالب این است که سیرة انبیا و اولیا، همه جنبه‎های عملی دارد. این تأدیب غیر مستقیم است که همان روش عملی انبیا و اولیا است و ما گاهی از آن به سنّت تعبیر می‎کنیم. البتّه سنّت، مدار بازتری دارد. این اصطلاحی که ما به کار می‎گیریم، هم روش گفتاری و هم رفتاری را در برمی‎گیرد.

آنچه هست اینکه بر روی این روش رفتاری بسیار تکیه می‎کنند. می‏گویند ببینید انبیا چه‎طور عمل کردند شما هم همان‎طور رفتار کنید. لذا می‎گویند بهترین روش‎ تأدیبی همان روش انبیا است. «أَحْسَنَ الْهُدَى هُدَى الْأَنْبِیاءِ».[6]

تأثیر رفتار بیش از گفتار است
در اینجا بحث مستقلّی وجود دارد که من در مباحث تربیتی‎ام به آن اشاره کرده‏ام و آن این است که از نظر اثرگذاری اثری که در رفتار وجود دارد در گفتار نیست. شما اگر نگاه کنید می‎بینید که در روایات ما بر معاشر و مصاحب و مجالس و تعبیراتی از این دست تکیه شده است.

مثل اینکه می‏فرماید: «جَالِسِ الْعُلَمَاء».[7] دستور می‏دهد که با این‏ها نشست و برخاست کنید، با این‎ها باشید و... این برای چیست؟ برای اینکه روش بگیریم. به تعبیر دیگر از کسانی که مربّا به تربیت ربوبی شده‎اند ‎روش بگیرید و سراغ آن‎ها بروید. هر کاری که آن‎ها کردند شما هم انجام بدهید. در موقعیّت‎های مختلف این برای شما پیش آمده است که روش رفتاری آن‏ها را دیده باشید. در تاریخ هم روش آن‏ها وجود دارد. به‏هیچ‏وجه هم پوشیده نیست. برای ما این روش‏ها را بسیار نقل کرده‏اند. مثلاً فرض کنید گفته‏اند که: کان رسول‎الله (صلّی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلّم)، یا کان امام‎صادق‎(علیه‌السلام)، یا کان امام‎باقر‎(علیه‌السلام) و... و در آن تک تک کارهایشان را نقل کرده‏اند. گفته‏اند اینجا این کار را کردند و آنجا آن کار را انجام دادند.

غرض من این بود که اوّلاً؛ مطلق ادب به آن معنا که مورد پسند ما باشد یا ناپسند ما باشد نیست؛ بلکه ادب باید الهی و مورد پسند خدا باشد. دوماً؛ راه کشف پسند خدا آن است که ببینیم آن‎هایی که به آداب الهی مؤدّب شده‎اند چگونه رفتار کرده‎اند و ما هم همان‏گونه رفتار کنیم.

ادب الهی را باید از آن‎ها بگیریم و هیچ احتیاج به قول و زبان آن‎ها هم ندارد. ما در روایات بسیار داریم حتّی از بزرگان اولیا داریم که مثلاً به آن‏ها می‏گویند چه کسی شما را ادب کرد؟ در جواب می‏گویند: هیچ کس، خودم! اگر از او بپرسند تو چگونه خودت را ادب کردی؟ می‎گوید: به دستورالعمل‎هایی که دستمان بود، به روش‎های انبیا که به ما رسیده بود نگاه کردم و آنچه را که به آن عمل کردند ‎را گرفتم و آنچه را که برخلاف آن عمل کردند را کنار گذاشتم.

این‏گونه خودم، خودم را تربیت کردم، با روش انبیا. لذا ما می‎بینیم که در باب اثرگذاری، بهترین روش در تربیت روش عملی است. «وَ قِیلَ لِعیسَی بن مَریم(علیه‏السلام) مَنْ أَدَّبَکَ»؛ به حضرت عیسی گفتند که چه کسی تو را تربیت کرد؟ «قَالَ مَا أَدَّبَنِی أَحَدٌ»؛ هیچ کس مرا تربیت نکرد، «رَأَیتُ قُبْحَ الْجَهْلِ فَجَانَبْتُهُ»؛[8] حسن و قبح که جزء مستقلّات عقلیه ما است؛ دیدم از دیدگاه الهی این مردود و حرام است، آن را کنار گذاشتم. کسی من را ادب نکرد. کسی به من نگفت که نکن و بکن. به‏طور خلاصه روش ادب الهی در اوامر و نواهی الهی خلاصه می‎شود.


منابع:
[1]. بحارالانوار، ج68، ص382
[2]. بحارالانوار، ج16، ص231
[3]. بحارالانوار، ج74، ص268
[4] . سورة مبارکة انعام، آیة90
[5]. بحارالانوار، ج2، ص265
[6]. بحارالانوار، ج21، ص210
[7]. بحارالانوار، ج1، ص204
[8]. بحارالانوار، ج14، ص326






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91 دی 13 توسط یار
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin