سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یار درونی
.


بسم رب الصدیق  

 

 

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز






نوشته شده در تاریخ یادداشت ثابت - چهارشنبه 91 خرداد 11 توسط یار

خیلی ها مومن هستند و نشانه شون از مومنی به زیارت کربلا در اربعین رفتن ،بود

خیلی ها به حج فقرا رفتند و همراه امام رضا ع به سوگ جد بزرگوارشان نشستند

خیلی ها با پای پیاده در راه پیمایی میدان امام حسین ع تا حرم سیدالکریم شرکت کردند

خیلی ها با پای دل به زیارت رفتن...

خیلی ها....

ومن نقشه های زیادی در سر داشتم تا با خیل مشتاقان حماسه ای بسازم از اربعین حسینی....

اما در نهایت دیدم نقشه هایم همه نقش بر اب است... و من ناتوان تر از کشیدن نقشه و همت حرکت....و کار را به او سپردم....من چه میدانم کجابروم....همه جا بروم به بهانه ی تو...

وقتی کار دست ان کاردان بنده نواز می افتد،ان می شود که هیچ کس نداند و از فکر هرکس برون تر اید

کار ما را دست سیدی از تبار کریمان سپرد و آن شد که در وصف نیاید

بماند که چقدر از طرف ما ناز بود و از ان طرف کشیدن ناز.....

صبح فهمیدیدم دعوت شدیم به ملاقات یار

وقتی در بازرسی بدنی ابتدای کوی اشکبوس بودیم....شوق دیدار سرمای سرد اول صبح پاییز را به گرمایی از درون مبدل کرده بود

بازرسی دوم....سوم...هر تفتیش بدنی را که رد میکردیم فکر میکردیم ،تمام شد...اما باز سیل جمعیت در صف برای بازرسی بعدی ما را در انتظار دوباره فرو میبرد...

چهره های اشنا و مهربان در این اجتماع ، گویا یاداور بهشت است که همه در انجا وقالو سلاما...میگویند و میشنوند...در این ازدحام نه اذیتی است نه بی عدالتی...همه به هم راه میدهند و از خودگذشتگی میکنند و صبورانه منتظرند...وقتی به مادری که کودکی در بغل دارد میگوییم شما بفرما جلو....میگوید میخواهم در صف بمانم....گویا ماندن در صف لذتی دارد که حتی درد دستش را فراموش میکند.

فکرمیکنم اخرین بازرسی بودکه صدایی از درون بیت می امد......یابن الحسن ع کجایی......ناخوداگاه دلم رفت....ایا میشود روزی در صفی باشم که نهایتش به وصال توست....اکنون که برای دیدن نائب تواینهمه سختیها و ایست بازرسی ها شیرین است، ایا میشود سختیهای چندبرابرش را برای دیدن تو بچشم؟...برای دیدن تو چه راهی باید بروم؟در کدامین صف با شوق بایستم؟کدامین بازرسی را تجربه کنم؟؟

اشکی از گونه ام جاری شد.....که ای کاش برای دیدار مهدی ع روزی در صف انتظار بایستم.....صفی که مطمئنم نهایتش دیدار است هرچند از دور....هرچند از طبقه ی دوم بیت

و وقتی رسیدم شیرین ترین دعا، دعای فرج بود....واقعا اینجا دعای فرج میچسبد دربیت نائبت

دعاو روضه و نماز جماعتی که صدای امام جماعتش دل را نوازش میدهد...

و درنهایت وقتی روی یار به سمت جمعیت  ایستاد و دست تکان میدهد....همه میخواهند پر دربیاورند و دراغوشش بکشند....نه !دوست دارند جان زیر پایش بدهند....همه فریاد میزدند خونی که دررگ ماست هدیه به رهبر ماست.....چقدر زیباست...اینهمه لشگر امده به عشق رهبر امده....

همان سید بزرگوار میگفت...غذای اقا را نمیدانم چه کسانی میپزند که اینقدر خوشمزه میشودو این بار که من با دقت غذا را میل میکردم...دیدم همه چی اندازه و خوشمزه اس...شوری و ترشی و...همه چی در نهایت دقت و به اندازه و بسیار لذیذ!!!!

ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی..............

 






نوشته شده در تاریخ شنبه 93 آذر 22 توسط یار

جند سالیه که بهترین هدیه ها را در روز تولدم میگیرم و این شعر زیبا بهترین هدیه ی امسالم بوده:

تازه میفهمم که چرا قدیمها به شعرا خلعتی میدادن....حقشون بوده خوب....یک خلعتی بدهی من به شاعره محترم

نه اینکه عاشق فلسفه  و منطقم این شعر یه منطقی داره که احسنت گفتن ادمو خود به خود در میاره

با اجازه ی شاعر(ر.ش):

 

چه کسی می دانست که در این روز خدا
یک نفر پا به جهان بگذارد، که عزیزم باشد
 پر ز مهر باشد و در مهر به دنیا آید
همچو مهر پر ز لطافت ز ترنم باشد
همچو مهری که پر از خاطره است، خاطره ای
لحظه ی آمدنت،توی تقویم دلم، بهترین حادثه ای
مثل پاییز که به قول اخوان، پادشاه فصل هاست
پادشاه مهر هستی و پر از خوبی پر از عاطفه ای
راستی جاذبه داری که در این فصل همه برگ های درخت میریزد
نگو این جاذبه از سوی زمین است، مگه در فصل بهار، تابستان...برگی از روی درخت روی زمین میریزد!؟
یک سوال بود برایم که چرا پاییز است که فقط برگ درخت میریزد
این سوال حل شده از وقتی که من فهمیدم متولد شده در پاییزی
کلمه از غزلم سوی شما میریزد
این چنین است که کمی قافیه ی شعر به هم میریزد...






نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 93 مهر 30 توسط یار

با نزدیک شدن غدیر دوست داشتم مطلب قشنگی بنویسم اما هنوز فرصت نکردم.....

.....






نوشته شده در تاریخ جمعه 93 مهر 18 توسط یار

سلام

بازم میلاد علی اکبر ع و باز هم میلاد شهدای مسجد ما

خیلی دوست دارم این برنامه ،کشوری بشه!!هنوز تو محله ها و کوچه ها پر است از مادرشهیدو پدر شهید....که خیلی از همسایه هاشون هم شاید نشناسنشون!

یک روز به بهانه ی میلاد جوان ارباب،برای شهدای جوانمون جشن میلاد بگیریم.

دعوتنامه برامون اومد:

 

هر شهید کلیدی است برای گشودن راه

رمزی که دیوار فاصله با ان برچیده میشود

وپیوندها جان میگیرد

دست ها با هم متحد میشوند

و گام ها ،هم مسیر

شهیدان با لبان خاموش سخن میگویند

اما سکوت شان گویاتر از هر فریادی است

امسال نیز همچون سنوات گذشته ششمین جشن تولد معنوی برادران شهیدمان را همزمان با ولادت با سعادت حضرت علی اکبر ع و روز جوان برگزار می نماییم.........

 

برنامه در حیاط مسجد برگزار شد جلوی حوض مسجد اقایان و انتها خانمها بودند

 

قران و سخنرانی و تواشیحو مولودی ...به همراه کلیپ های زیبا ازجمله ی برنامه ها بود،کلیپ 6 دقیقه ای عکس شهدا پخش میشد،عکس علی اکبرهای خمینی ره ،برای تولد ان شهید کف میزدیم...خودشان هم بودند حتما

چشم ها تر شده بود....مادرهای شهید و خواهرهایشان وقتی اسم شهیدشان می امد کف میزدن با چشم تر...و کف تر هایی میشد به سمت اسمانی که شهدادر ان مهمان بودند

لحظاتی ناب است...خودم را جای مادرهای شهدا میگذاشتم ،اما سخت بود فکرش هم برایم سخت بود.....انها جوانهای رشیدشان را دادند برای امنیت ما برای اسلام برای ایران...اما ما چه کردیم؟؟!

راوی جنگ اقای حسنی که از هم محلی ها و همرزمان این شهدا بود از خاطراتشان میگفت و لحظاتی مارا به دوران زیبای عشق و عاشقی های جنگ برد،میگفت من در تهران که بودم در قنوت نماز شبم گفتم:اللهم الرزقنی شهاده فی سبیلک...،وقتی وارد اهواز میشدم میگفتم خدایا هرچی خیر و صلاحه...یک کم میترسیدم...وقتی وارد خط مقدم میشدم همش میگفتم خدایا مارا حفظ کن ،اسلام به ما نیاز داره و....اما این شهدا در  قنوت نمازشان در خط مقدم ارزوی شهادت کردند و ماندگار شدند.

در وصیت نامه ی یک شهید نوشته بود:مادرم گریه نکن!وقتی خبر شهادت مرا شنیدی گریه نکن....وقتی گریه کن که حیا از زنان ما و غیرت از مردان ما رفت!!!

کیک بزرگی را یکی از پدران شهدا به نیابت از بقیه برید و بین حضار تقسیم شد

تمثالی از شهدا که عکس همه ی شهدا روی ان بود رونمایی شد

(عکس ان را چند روز دیگر قرار میدهم انشالله)

در اخر از جوانان برگزیده ی مسجد که یکی از انان امیر حسین امیدی نایب قهرمان تکواندوی جهان بود تقدیر شد

 

 






نوشته شده در تاریخ دوشنبه 93 خرداد 19 توسط یار
مرجع دریافت ابزار و قالب وبلاگ
By Ashoora.ir & Blog Skin