سلام بر یار همیشه بیدار من
از عشق خدا به بنده ها داستانهایی بلدی؟دیروز به این فکر میکردم که کدوم قوم خیلی خدا رو اذیت کردند؟یعنی پیامبرای خدا رو اذیت کردند ؟هی ایراد میگرفتند ؟بیشترین پیامبرا برا هدایت اونا اومدند همشونو کشتند و اخرشم هدایت نشدند؟...آفرین ...بنی اسرائیل...کسی با قران مانوس باشه میفهمه اینا خیلی چوب لای چرخ دین گذاشتندو خیلی تحریفها کردند و ازارها رساندند که هنوزم که هنوزه اذیتهایی دارند که اقوام دیگه ندارند...
اگه فقط سوره ی بقره رو یادت باشه که سر اون گاو یا وارد شدن در شهر چقدر بهانه گیری کردند حسابی حرصت در میاد...اما
خدا میگه هر چیم باشن مخلوق منن در ایه 65 سوره مائده میفرماید:اگر همینا ایمان بیارند..گناهاشونو میبخشم و وارد بهشتشون میکنم ..ای خدای مهربون من...
یارمن!یادته داستان ابراهیم خلیل رو..ابراهیم خیلی با خدا صمیمیه خیلی خدا دوسش داره بی نظیره..خلیل خداست..چه مقامیه دوست خدا بودن..یار خداست..اما میدونی که عادت نداشت تنها غذا بخوره حتما یه مهمون سر سفرش میاورد..یه روز که ناهار مهمونی براش نیومد پاشد بگرده تا کسی رو دعوت کنه یهو پیرمرد خارکنی رو میبینه میگه ناهار خوردی؟جواب میده نه!ابراهیم خوشحال میشه.دستشو میگیره خارهاشو به دوش میکشه و اونو دعوت میکنه منزل..تا لقمه ی اولو میخواد بر داره میگه بسم الله...پیرمرد بگو به نام خدا..خارکن میگه من خدای تو رو نمیشناسم نمیگم...هی اصرار..نمیگه پامیشه و میره میگه اصلا ناهارتو نمیخوام...ابراهیم تو دلش به خدا میگه خداچطور با کسی که حاضر نیست اسمتو بیاره هم سفره بشم ؟توقع داری خدا بگه افرین ابراهیم؟؟نه خدا میگه :"ابراهیم پاشو بدو هرجور شده پیداش کن وگرنه هر چقدر زحمت برا من کشیدی به باد میره..."اخه چرا خدا؟"ابراهیم!این بنده ی من بوده..سالها روزیشو دادم بدون اینکه منو بشناسه مهمان من بوده بدون به زبان اوردن نام من...حالا یه روز مهمون توشد غذاشو ندادی؟؟"
خوش به حالت ابراهیم که زود فهمیدی و زود دنبال اون خارکن رفتی به پاش افتادی و از دلش در اوردی...خوش به حالت..(یارمن تو پرانتز بگم چقدر ادم و سائل تو روز مهمان مامیشن و با دلخوری بیرون میرن...چندتا بیمار تو مطب ها اخم منشی و پرستارو تحمل میکنن...چند تا دانش اموز تو مدارس بی مهری رو از کلاسها فقط بیرون میبرن...چندتا دانشجو سوال دارند و با تندی جواب نمیگیرن..چندتا ارباب رجوع دلشکسته از ادارات میرن بیرون؟؟؟...بماند)
اره خدای ما خداییه که وقتی فرعون در لحظه ی غرق شدن موسی را برا کمک صدا زد ولی هلاک شد>>خدابه موسی گفت:اگر اون لحظه منو صدا میزد کمکش میکردم<<
خدا عاشق ماست..علت نیازی به معلول نداره ولی عاشقانه دوستش داره
یار من شده تا حالا ایه ی 186 بقره رو بخونی و عشق خدا رو حس نکنی؟وقتی ادرسشو غریبانه میده...اگر بنده ی من روزی سراغ منو گرفت سریع بهش بگو من نزدیکم من سالها منتظرش بودم همون لحظه که صدام کرد جوابشو میدم بگو بهم ایمان بیارن بگو فقط از این راه به ارامش میرسن..
"خدایااااااا خدایاااااااااا یگانه تویی همه گریه ها را بهانه تویی"
سومین قصم مربوط به یه پیامبر دیگس نمیدونم کدوم؟شاید سلیمان!وقتی میبینه ماهی هی بالا میره یه غذایی رو بر میداره و ته رودخانه میبره و هر روز این کار را تکرار میکنه...سوال میشه براش ؟چرا نمیخوره چرا ته رود میبره؟به اذن خدا ته رود خانه رو میبینه تو اون تاریکی زیر سنگی سیاه کرمی کور زندگی میکنه که توان بالا امدن نداره واین ماهی برا اون غذا میبره...خدا ندا میده:نبی من من این کرم کور تو تاریکی کف رودخانه زیر سنگ رو فراموش نمیکنم چطورممکنه روزیه بنده هامو فراموش کنم؟؟
دیگه داستان اون روباه شل رو توضیح ندم
یکی روبهی دید بی دست و پای
فرو ماند در لطف و صنع خدای
که چون زندگانی به سر میبرد
بدین دست و پای از کجا میخورد
در این بود درویش شوریده رنگ
که شیری در آمد شغالی به چنگ
شغال نگون بخت را شیر خورد
بماند آنچه روباه از آن سیر خورد
بله خدا حقیقی ترین عاشقه ...
حالا یار من نوبت توئه؟فکر کن چه حکایاتی از الطاف خدا بلدی که به دل میشینه؟
یا نه کمی فکر کنی میبینی چه لحظاتی مورد الطاف خدا بودی و حواست نبوده؟فکر کن و برا هر کدو م بگو الحمدلله
خدایا عاشقان را با غم عشق اشنا کن...زغمهای دگر غیر از غم عشقت رها کن...
تو خود گفتی که در قلب شکسته خانه داری
شکسته قلب من جانا به عهد خود وفاکن
خدایا روسیاهم.....زتو جز تو نخواهم...اگر عشقت گناه است...ببین غرق گناهم...دودست دعا براورده ام به سوی کهکشانهاااا ....
هر کسی که چیزی رو میسازه دوسش داره...
سازنده ی کوزه...کوزه هاشو
سازنده ی موسیقی ...اهنگاشو
نویسنده..متن هاشو
شاعر ...شعرهاشو
عشق از طرف سازنده شروع میشه یا ساخته شده؟
معلومه که سازنده
در دنیا علل و معلولی داریم...و ما در ظاهر فکر میکنیم معلولها چون وابسته به علتهایند وچون نیازمندند عاشق علت ها میشوند
اما حقیقت اینجاست که علت ها عاشقان واقعیند بدون حس نیاز از بزرگیشان عاشقانه ساخته اند...
اولین عشق حقیقی:عشق خالق به مخلوقه"حدیث قدسی کنز...:من گنج پنهان بودم خلق کردم تا شناخته شوم...."
خدا خلق میکند چون اقتضای شان خالق خلق کردن است ...خدا علت است
خدا عاشق است..خدا به بندگانش گفته:"لو علم المدبرون کیف اشتیاقی بهم لماتو شوقا""اگر انان که به من پشت کردند بدانند چقدر به انان مشتاقم از این اشتیاق قطعا جان میسپردند"
عشق خدابه کسانی که پشت کرده اند اینگونه است...پس به انان که رویشان به سمت اوست چگونه است؟
عشق از معشوق اول سر زند تا به عالم جلوه ی دیگر کند
گر ز معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد
درون دل به غیر از یار و فکر یار کی گنجد*خیال روی او اینجا در او اغیار کی گنجد
ز حرف و صوت بیرونست راز عشق من با او*رموز عشق وجدانیست در گفتار کی گنجد
من و آزردگی از عشق او حاشا معاذلله*دلی کز مهر پر باشد در او آزار کی گنجد
به رطل بخت یک خمخانه می ساقی که بر لب نه*به ظرف تنگ من این باده? بسیار کی گنجد
چه جای مرهم راحت دل بیمار وحشی را*بجز حسرت در آن دل کز تو شد افکار کی گنجد
جـوانی خـاک کـردم بـر درش، روزی بـگفـت آن مه کــه آن پــیـر پــریـشــان روزگــار از در درون آیــد
بـمان، ای گریه، این ساعت، همان لحظه فروریزی کـه آن سـنـگـیـن دل نـااسـتــوار از در درون آیـد
در خود بیش ازان می بـوسم و شادم بـدین سودا کـه روزی عـاقـبـت آن شـهسـوار از در درون آید
نوید کشتـنم داده سـت و من خـود کی زیم آن دم کـه آن سـر مسـت من دیوانه وار از در درون آید
ز من عذری بـخـواهی، ای رقیب، آن ناپـشیمان را که چون من مرده بودم شرمسار از در درون آید
به هجران رفت عمرم، وه که آسان چون رود از دل کـسـی کـز بـعـد چـندین انـتـظـار از در درون آید
غم عشق آمده ست و رخت جانم می نهد بـیرون هنوزم نیسـت غم، گر غم گسـار از در درون آید
دلـا، بـیهوده مـی سـوزی، مـپـز مـا خـولـیا چـندین که داد آن بـخت خسرو را که یار از در درون آید؟
سلام
چند روزه میخوام یه دریافت مهمی رو که داشتم بهت بگم اما مونده بودم که این اولین پسته قبلش مقدمه سازی یا ویژگیهای یار یا حرفای چند سال قبلمو بگم......اخرش یادم افتاد که دارم برا یار درونیم مینویسم نیازی به مقدمه موخره و تعارف و عکس گذاشتن و خواهش تمنا نیست...راحت و ازاد باهات حرف میزنم و میدونم کاملا میفهمی.
چند ساله در مورد عشق فکر میکنم فرق عشق و دوست داشتن
ایا عشق بهتر است یا دوستی
ویژگیهای عاشق و معشوق ...رابطه هاشون
فرق عشق و شهوت...فرق عشق مجازیو حقیقی...تفاوت عشق دو غیر همجنس و دو همجنس...
یافته هام نمیدونم درسته یانه؟! یک روز فکر میکردم عشق یک طرفس و دوستی دو طرفه پس دوستی بهتره...بعد فهمیدم "عشق از معشوقه اول سر زند"
لیلی عاشقتر بود فقط زمانی یا کلامی و در ابراز تاخیر داشت یا فرق داشت ...یکی میگفت وقتی عشق به حد بالایی برسه به دوستی تبدیل میشه
یک بار اعلام کردم نود درصد انسانها وقتی به خواسته هاشون میرسن ازش دست میکشن پس عاشقا هم وقتی به وصال برسن از عشقشون دست میکشن...و یاد اسمسایی افتادم که میگن عشق به نفرت تبدیل شد
اخه میشه؟!!
پس از اول عشقش حقیقی نبوده؟!
لیلی و مجنون.. شیرین وفرهاد ..شمس و مولانا..عاشقای فیلم تایتانیک..شهریار و ثریا...چون به هم نرسیدند عشقشون جاودانه ماند؟
اما عاشقاییم به هم رسیدنو عشقشون بیشتر شد...یک نمونه زهرا س و علی ع
راستی یوسف و زلیخا هم به هم رسیدند عشقشون به تنفر تبدیل نشد اما به خاموشی گرایید...؟یا تبدیل به عشق خدایی شد!؟
اینا همش یه عالم حرف توشه
برم سر اصل مطلب.....
استادم گفت :ما در دنیا فقط و فقط 3 عشق حقیقی داریم....