زن و شوهر باید بدانند که زندگی مشترک تشکیل دادهاند و در نفع و ضرر یکدیگر شریکند. زن در روی کره زمین، نزدیکتر و محرمتر از شوهر کسی را ندارد و شوهر هم نزدیکتر و محرمتر از زن کسی را پیدا نمیکند، نه در میان فامیل و دوستانش و نه در میان بیگانگان؛ بنابراین زن و شوهر باید حافظ اسرار یکدیگر باشند و رازدار و عیبپوش یکدیگر.
خداوند متعال زن و شوهر را نسبت به یکدیگر تشبیه به لباس و جامه میکند یعنی چنانکه لباس، حافظ تن است و حجابی است روی عیبهای بدن، زن و شوهر هم نسبت به یکدیگر باید چنین باشند. اگر زن عیبی از شوهر خود ببیند و آن عیب را به دیگران حتی به پدر و مادرش بگوید اولاً شوهرش را رسوا کرده است و سپس خودش را که وصله تن آن شوهر است، همچنین مردی که عیبی از زنش ببیند و آن را به دیگران بازگو کند، آن عیب و رسوایی به خود او هم سرایت میکند.
روح سخن ما نسبت به زن و شوهر که همان روح دستور اسلام است، این است که دو همسر باید باور کنند که قبل از ازدواج دو روح و دو تن بودهاند و بعد از ازدواج یک روح در دو تن شدهاند. چون دو تن هستند سیری و گرسنگی یکی از آنها در دیگری تأثیر ندارد و چون یک روح میباشند در سود و زیان یکدیگر شریکند. لباس یکدیگرند. امانت نگهدار یکدیگرند. نزدیکترین خیرخواه و دلسوز یکدیگرند. اگر پزشک تنها هنگام ضرورت محرم است و باید رازنگهدار باشد، زن و شوهر در همهی احوال محرم یکدیگرند و باید رازنگهدار یکدیگر باشند.
زنان صالح در زمان غیبت شوهر حافظ و نگهدارنده (عفت خود و مال و آبروی شوهر میباشند).{سورهی نساء، آیهی 34.}
.زنان لباس شما هستند و شما لباس زنان هستید.{سوره بقره، آیهی 187.}
احادیث و روایاتی از پیغمبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام رسیده است که زن خوب یا بهترین زن، زنی است که شؤون شوهرش را در وقتی که او نیست حفظ کند و یکی از شؤون شوهر، آبروی او است که مانند مال، بلکه مهمتر از مال است، پس زن آبروی او است که مانند مال، بلکه مهمتر از مال است، پس زن خوب کسی است که اگر شوهرش عیبی دارد، در غیبت او عیبش را به کسی نگوید و آبروی شوهرش را حفظ کند.{وسائل، ج 14، ص 15، حدیث 4.}
امام صادق(ع) به مردی که میخواست ازدواج کند، فرمود: بنگر که شخصیت خود را در چه موضعی مینهی و چه کسی را شریک اموالت میکنی و از دین خود و راز خود آگاهش میسازی (یعنی مواظب باش زنی انتخاب کنی که رازنگهدار و عیبپوش باشد).
{وسائل، ج 14، ص 14.}
گذشت و اغما
از عجایب عاشورا این است که وحشیانه ترین و ناباورانه ترین اعمال غیر انسانی در این روز انجام شده که هیچ انسانی تاب و تحمل شنیدن ان را ندارد .
اما چرا مردان کوفی گریه میکردند به احوال اولاد علی ع و در عین حال گوشواره از گوش کودکان در می اوردند؟؟!!
سوال این است چرا اعمال وحشیانه یی بعد کشتن انجام دادند؟؟چرا به اسبان نعل تازه زدندو بر اجساد تاختند؟؟چرا خیمه ها را اتش زدند؟؟چرا میخواستند زنان و کودکان از گرسنگی و تشنگی دوام نیاوردند؟؟
انها در ماه حرام که حتی جاهلان اعراب نیز حرمت این ماه را رعایت میکردند ،حریم رسول الله را شکستند....اعراب جاهل نیز که کارشان جنگ و خونریزی بود در این ماه دست از شمشیر میکشیدند و خونی نمیریختند حال چه شده که اینان ان فاجعه ی بزرگ را انجام دادند.؟
هرچند این واقعه آنقدر وحشتناک و بیرحمانه بوده که گویا قاتلان ان روز از حیوان نیز پست تر بودند و هیچ فکری نداشتند اما تحلیل وقایع عصر عاشورا میتواند اینگونه باشد::
در ان زمان وسایل ارتباطی پیشرفته ای نبوده و انسانها اخبار را به هم میرسانند و گاهی اتفاقات زیادی در شهری می افتاده و شهرهای دیگر بی خبر می ماندندو نیز مردم عادی تنها منبع اطلاعشان اخباری بود که جارچیان میرساندند پس چه راست چه دروغ باور میکردند...
کوفیان پایگاه شیعه بودو نسبت به شهرهای دیگر از محبین اهلبیت در ان زندگی میکردند بنابراین اگر خبر کشتن ابا عبدالله س به مردم عادی کوفه میرسید و به زنان و پیران ان دیار ،شورشی برپا میشد.بسیاری از مردانی که انجا امده بودند نیز فریب این فتنه را خورده بودند که حسین ع از دین اسلام خارج شدند..
عمر و شمر و سران جنگ تصمیم گرفتند تا هیچ اثری از این جنگ باقی نگذارند و چون از کربلا تا کوفه راه زیادی است مردم مطلع نمیشوند اما حضور اهلبیت و حرم حسین ع و نیز اثار اجساد برای انان حرف و حدیثی پیش می اورد بنابراین انان برای اجساد این نقشه را کشیدند تا سر از بدنهای مطهر جدا سازند تا اگر کسانی هم امدند توان شناسایی نداشته باشندونیز به اسبان نعل تازه زدند و بر اجساد تاختند تا بدنها با خاک یکسان گرددو اثاری برجا نماند و صبح یازدهم بدنهای نحس کشتگان خود را دفن کردندو بر انان نماز خواندند ولی اجساد مطهر شهدای نینوا را رها کردند چون میخواستند افرادشان در این تصور بمانند که حسین ع از اسلام خارج شده است...اینان همانهایی هستند که وقتی علی بن ابیطالب ع در مسجد شهید شد پرسیدند مگر علی ع نماز میخواند!!؟گمرتهی و بیخبری تاچه حد!!!
امام حسین ع با درایت ع جنگی خیمه ها را کنار هم ،چسبیده به هم و به صورتی چیده بودند که اهلبیتشان در امان باشند و نیز از پشت خندقی کنده بودند تا راه نفوذ دشمن از پشت خیمه ها وجود نداشته باشد ...
سران جنگی به خیال خود با نعل تازه زدن اسبان و تاختن بر انها و جدا کردن سرها ،اثار کشته ها را از بین برده بودند اما با
زنان و کودکان چه میکردند؟!!انان تصمیم به کشتار انان نیز گرفته بودند؟!!اری!!با نرساندن آب به کودکان ، اتش زدن خیمه ها
تصمیم به قتل عام گرفته بودند...اما نمیدانستند تعداد زنها و بچه ها حدود 83 نفراست...امام حسین ع فرمان داده بودند که اهل
حرم از خیمه ها بیرون نروند...هر اتفاقی هم که افتاد انها در خیمه بمانند...وال رسول الله ص به خوبی اطاعت از ولی را اموخته بودند بنابراین در تمام لحظات و حتی بعد از شهادت ابا عبدالله ص در خیمه ها ماندند ...دشمنان با دیدن چنین منظره ای نقشه ی بیرحمانه ای کشیدند و گفتند خیمه ها را اتش میزنیم و چون خیمه ها کنار هم بودند سریع اتش پخش میشود و انان به خواسته ی خود که همهان از بین رفتن تمتم آثار بود میرسند...اما عصر عاشورا ،امام زمان ،حضرت سجاد ع بودند ایشان دستور جدید دادند و فرمودند:علیکن بالفرار!!!
یعنی از این به بعد وظیفه ی شما فرار است....اگر این دستور صادر نمیشد انان چون در نهایت ولایت پذیری بودند از خیمه خارج نمیشدند !!اما با دادن این دستور که باید فرار کنید کودکان و بچه ها از کنار خیمه های اتش گرفته فرار کردند..در این بین سپاه برخی را به قصد کشتن میزدند و دستور کشتن زنان و بچه ها نیز رسید !!!اینجا بود که اکثر سپاه عمر سعد اعتراض کردند و گفتند حتی اگر کافر نیز باشند کشتن زن و کودک در جنگ مرسوم نیست و به شدت مقابله کردند از طرفی زنان و کودکان در بیابان پخش شده بودند و لابلای سپاه دشمن ،هنوز افرادی که بویی از انسانیت برده بودند پیدا میشد. عمر وشمر ملعون نیز که دیدند هر آن سپاه کوفیان بر علیه شان شورش میکند که چرا متعرض اسراء میشوید،مجبور شدند که از تصمیمشان منصرف شوند و به اسرا آب بدهند و امانشان دهند .....
زینب ع در شام غریبان با وجو این همه مصیبت در بیابان ها میگشتند و کودکان وحشت زده و تشنه را جمع میکردند...در این بین بود که دوطفل را که از تشنگی و ترس جان داده بودند کنار بوته ها پیدا میکنند!!!
هر کدام از این مصایب به قدری درد اور است که توان نوشتن از هر نویسنده ای را میگیرد.
اما انان به خیال خود ،گفتند جلابیب های ایشان را در می اوریم و به شکل خارجی هایی از اسلام و اسرا به شام میبریم...چون در آن زمان زنان قدرت سخنوری و جرات و شجاعت نداشتند اصلا فکرشان به این نمیرسید که بعد اینهمه مصیبت و ترس و لرز،باز شیر زنی از این قافله بلند شود و همه ی نقشه های انان را به باد فنا دهد
کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود
سر نی در نینوا میماند اگر زینب نبود
سؤال: در مقابل آسیبهای رسانهای مثل «تلویزیون، رایانه و اینترنت» نقش نظارتی والدین چگونه رقم میخورد؟
«رسانه» ابزار انتقال پیام است. هر چیز کوتاه و کمی که از رسانه پخش شود پیامی دارد که خواه ناخواه در ما تأثیراتی میگذارد، ذائقهها را عوض میکند و سلیقهها را مطابق با معیارهای تولیدکنندههای آنها شکل میدهد.
رسانهها ارزش و فرهنگ خاصی را بر ما تحمیل میکنند و اندیشهی خنثا بودن رسانه در تأثیرگذاری، خودفریبی است و رویایی اندیشیدن.
در رسانه دو نکتهی اساسی وجود دارد: سرعت انتقال پیام و کمیت فراوان آن. تعدد شبکهها و قدرت گیرندگی آنتنها ما را با هجمهای از انواع برنامهها با اهداف متفاوت روبرو میکند و هر کسی با هر پیامی که میفرستد، گویا قلمی به دست گرفته که روان ما و شما را به سلیقهی خودش نقاشی و عقیدهی خود را بر ما القا کند.
با این همه، حذف رسانه از زندگی ممکن نیست؛ زیرا امروزه یکی از شاخصها در سنجش قدرت کشورها و نفوذ آنها در ارتباطات خود و اعمال سیاستهای خود با دیگر کشورها از طریق تبلیغات و رسانه است. یک پدر خانواده نیز نمیتواند حتی فرزند و همسر خود را از گرایش به برنامههای تلویزیونی و رایانهای و استفادهی از آنها محروم کند.
ما پیروان مکتب اهل بیت(ع) نمیتوانیم فرزندانی تربیت کنیم که هیچ کاری با اجتماع نداشته باشند؛ بلکه به فرموده حضرت امیر(ع) لازم است زمان خود را بشناسیم و فرزند زمان خود باشیم؛ اما نباید اقتضائات زمانی، موجب غفلت از ارزشها شود. امروزه وجود برخی از محتویات سیدیها، فیلمها، موبایلها و اینترنت به راحتی آدمی را به ورطهی گناه و گمراهی میکشاند؛ از این روی نباید وضعیت برایمان عادی شود و خود را ببازیم و مسحور خودنماییهای رسانهای گردیم.
باید به فکر تقوای خود و خانوادهی خود باشیم که در این مورد قرآن کریم میفرماید: « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَاراً (تحریم: 6)؛ ای ایمان آورندگان! خود و اهل خود را از آتش جهنم مصون دارید».
پدرانی که بیتوجه به غیرت و مسئولیت زندگی، خودشان زمینهی وجود فیلمهای مبتذل را در خانه فراهم میکنند، هنوز نتوانستهاند خواهشهای نفسانی و شهوانی خود را تعدیل و کنترل کنند. آنان تحت تأثیر و در دام ابتذال فرهنگ غربی به سر میبرند؛ پس چگونه و با کدام تأثیر کلام و الگوی رفتاری میخواهند تقوای رسانهای را در فرزندان خود نهادینه کنند؟
حضرت علی(ع) فرمودند: «ولا تُرَخِّصُوا لِاَنفُسِکُم فَتَذهَبَ بُکُمُ الرُّخَصُ فیها مَذاهِبَ الظَّلَمَةِ» (نهج البلاغه، خطبه 86)؛ خودتان را رها نکنید. مراقب خودتان باشید که اگر خود را رها کردید به راه و روش ستمکاران کشیده میشوید».
چه باید کرد؟
جابر بن عبدالله انصاری با ناراحتی خدمت پیغمبر اکرم(ص) آمد و گفت: «ای رسول خدا! بارم سنگین شده است؛ چون تا به حال وظیفهی نگهداری خودم را داشتم؛ اما اکنون خدای متعال وظیفهی نگهداری اهل و عیال را نیز بر دوش من نهاد. ای رسول خدا! ما میدانیم که باید با اطاعت و پرهیز از گناهان، خودمان را نگهداریم؛ اما نمیدانیم اهل خود را چگونه از جهنم مصون داریم». پیغمبر(ص) فرمودند: «اول خود را به خیر دعوت کن، سپس در خانه امر به معروف و نهی از منکر داشته باش».
امر به معروف، یعنی بهترین چیز را به زن و فرزند پیشنهاد دادن، جایگزین کردن و علاقمند کردن کودک به چیزهایی که برایش ضرری ندارد. امر به معروف و نهی از منکر نیز یعنی دلسوزی همراه با هشدار ملایم و بیان جنبههای مکروه بودن کار ناپسند و تبیین موجهات مثبت بودن کارهای خوب و جدیتر برخورد کردن، در مراحل انتهایی.
6 راهکار
1. تنظیم زمان: مادر اجازه ندهد که پیاپی تلویزیون روشن باشد و برای کودک ساعت و برنامههای مشخصی را در نظر بگیرد تا فقط آنها را ببیند و خودتان نیاز کودک را به دیدن تلویزیون تشخیص دهید و نگذارید به آن مبتلا شود.
ادب از مکتب ابالفضل علیه السلام آبرو یافته است.
مشهور است که علمدار کربلا و ساقی طفلان حسینی در روز عاشورا وقتی به فرات رسید از شدت عطش دست پر از اب کرده و جلوی صورت می اورند ولی یاد عطش طفلان می افتند و یا یاد تشنگی اباعبدالله ع و از ادب و از وفا و از بزرگی اب را بر روی اب ریختند و اب نیاشامیدند و ........
هرکدام از رفتارهای مردان بزرگ خدا از زوایای مختلف قابل بررسی است....
یکی از علما که مسائل روز عاشورا را موشکافی مینمود ،اشاره ی زیبایی داشت و ان این بود که ابالفضل العباس حتی لحظه ای از تشنگی کودکان و سرور و سالارش اباعبدالله غافل نبودند و این اشتباه است که بگوییم ایشان اب را جلوی دهان بردند برای نوشیدن و چون یادشان امد اب را بر روی اب ریختند وننوشیدند...نه ... قضیه بالاتر از این است...ایشان حتی لحظه ای غافل نبودند حتی لحظه ای نیت نوشیدن اب نکردند ...حتی لحظه ای خود را مفدم بر اب نوشیدن قبل از سالار شهیدان نداشتند
پس چرا دستان مبارک را پر از اب نمودند؟؟
اسب ایشان نیز تشنه بود....اسبهای تربیت شده زمانی اب مینوشند که صاحبشان اب برایشان بیاورد و یا از هر جوی و رودی اب نمیخورند مگر صاحبشان اب بخورد....حضرت برای اینکه اسب اب بخورد و بفهمد اب این رود شیرین است و قابل خوردن ،دست را پر اب کردند و جلوی صورت اوردند تا اسب فکر کند ایشان اب خوردند...تا اسب اب بخورد و ایشان مشک را پر از اب نمایند....
البته این موارد استنباطهای شخصی است ولی توجه به این مواردکه انسانهای بزرگ در ان شرایط سخت و اوضاع عجیب توجه به همه ی جوانب داشتند و نیز ایشان لحظه ای از ماموریت خود غافل نشدند و به خود فکر نکردند و گویا اصلا تشنه نبودندو این عشق عجیب و این ادب عمیق ایشان،ما را انشالله به مرام و رفتار ایشان نزدیک نماید.
السلام علیک یا عباس بن علی علیمهما السلام.
شب جمعه است و امام زمان عج عزادار جد بزرگوارشان میباشند قطعه ی زیر زبانحال ایشان با عموی بزرگوارشان حضرت عباس س است:
عموی غریبم گل زهرا ابالفضل
شود جانم فدایت بمیرم از برایت بسوزم در عزایت
امیر سپاه و علمداری و سقا *امید و پناه تمام آل طاها
تمام دلخوشی خیمه ها در خون نشستی *ستون کربلا پشت حسین از غم شکستی
با صورت بر روی خاک افتادی با تن چاک یا مولا یابن حیدر